حق همیشه با تیم ملی است
اسکوچیچ: ایویچ بیهمتاست
امیر اسدی
با یک جمله قدرتنمایی میکند، در پاسخ به همه روزهای سخت: «فقط من
میتوانم به خودم اولتیماتوم بدهم.» فکر نکنید آرام است، سر به تو دارد اما
با کارش حرف میزند و با حرف کار نمیکند. وقتی تعلق خاطرش به تومیسلاو
ایویچ را نشان میدهد و سیاق مربیگری میروسلاو بلاژویچ را چندان نمیپسندد،
شاید میخواهد سلیقهاش را به رخ بکشد و سبک خود را نشان دهد، سبک
بیهیاهو و البته اثرگذار. دراگان اسکوچیچ یک چالش بزرگ را در ملوان انتخاب
کرد. سختیهای کار در تیمی که تا همین چند ماه پیش مربی غیربومی را تجربه
نکرده بود، برای او هیجانانگیز است و انگار این تجربه تازه را دوست دارد و
با آن زندگی میکند. با نام بردن از ایویچ و احساس نزدیکی با او نمیخواست
به خودش اعتبار بدهد اما وقتی از خوشنامی ایویچ در فوتبال ایران خبردار
شد، شاید این برایش حس خوبی بود، این حس که اینجا با فراموشکاران مواجه
نیست، اینجا میتواند برای فردای این فوتبال هم چیزی بسازد و برود. خودش
نباشد و نامش باشد. دراگان اسکوچیچ بیپیرایه است و اهل کار. در جستوجوی
سیاق کارش بودیم اما او از بحثهای فنی طفره رفت و انگار با این واهمه
مواجه بود که اطلاعات فنیاش را لابلای حرفهایش بیرون بریزد. احتیاطش
آنگاه که درباره کروش و تیم ملی ایران حرف میزد و البته رعایت اصول
حرفهای آنگاه که میخواست به تیمهای دیگر نگاهی فنی بیندازد، از او در
ذهنمان یک مربی محافظهکار نساخت. دراگان اسکوچیچ حرف دارد، اهل گفتوگو
درباره فوتبال است و چه خوب اگر باز هم فرصتی باشد، فرصتی برای بحثهای
دیگر با مردی که دیوانه فوتبال است.
داستان آمدنتان به ملوان را تعریف کنید. چه شد که ملوان را انتخاب کردید؟
مدیر برنامهام دعوتم کرد که بیایم ایران، شناخت زیادی از فوتبال
ایران داشتم، چون مربیان کروات زیادی اینجا شاغل بودند. به عنوان مثال
بلاژویچ، او مربی من در کرواسی بود یا کرانچار، برانکو و خیلی از مربیان
دیگر. حضور آنها در ایران باعث شد تا باور کنم که لیگ شما یک لیگ قوی است.
با بلاژ، برانکو یا کرانچار برای حضور در ایران مشورت کردید؟
مشورت نکردم اما از طریق اینترنت وضعیت ملوان و انزلی را پیگیری کردم.
از طرفی سال قبل با النصر تهران بودم. هم با ذوبآهن بازی کردیم و هم با
استقلال. وقتی برای بار اول تهران را دیدم واقعا لذت بردم. برداشت متفاوتی
داشتم نسبت به ذهنیت قبلیام.
برداشتهای اولیه شما چه بود؟
بام تهران آمده بودم، داشتم تهران را نگاه میکردم و به کمکهایم
میگفتم که من اینجا برمیگردم. آن موقع آنها خندیدند، خودم هم خندیدم.
بعدها به ایران آمدم اما دقیقا تهران نه. کمی دوتر از تهران و شهر انزلی.
پس تهران برنگشتید، رفتید انزلی، انزلی را چطور شهری دیدید؟
انزلی هم شهر کوچکی است و البته فوتبالی. میدانم که هوادار دارد و
این خیلی مهم است. من احساس خوبی ندارم وقتی مربی تیمی باشم که هوادار
ندارد. این یکی از دلایلم برای انتخاب ملوان و شهر انزلی بود.
شما نخستین مربی غیربومی و خارجی تاریخ ملوان هستید. این موضوع را قطعا
میدانستید که با این تیم قرارداد بستید. این مساله کار را برای شما سخت
نکرد؟ نترسیدید که در ملوان و با توجه به این جو و این موضوع موفق نشوید؟
این افتخار است برای من ولی چون نفر اول هستم خیلی سخت است و باید با
همه چیز بجنگم. چون از فرهنگ دیگری آمدهام، تجارب متفاوتی داشتم و این
مساله انتظار را از من بالا میبرد و یک مقدار مشکل است
چند مثال میزنید از اتفاقاتی که برای شما در انزلی رخ داد، مثلا اتفاقات وحشتناکی که پیشرویتان قرار گرفته.
شهر به شهر و کشور به کشور نگاه به فوتبال متفاوت است. شاید من
تجربیاتی که داشتم با تیمهایی حرفهایتر بوده و همین کار من را کمی سخت
میکند.
چه اشتباههایی دیدهاید که در تیمهای دیگر یا کشورهای دیگر تا به حال ندیده بودید؟
تیمها با هم متفاوتند و نگاه جاهای مختلف به فوتبال متفاوت است. شاید
از نظر تاکتیکی نگاههای مختلفی وجود داشته باشد و همچنین از نظر نوع کار
کردن.
منظور ما از این غلطها و اشتباهات، امکانات بود و نوع باشگاهداری...
به نظرم ساختار زمین خیلی بد نیست ولی مشکلات مالی خیلی زیادی داریم. همین مشکلات یک مقدار کار کردن را سخت میکند.
برای شما تعجبآور نیست باشگاهی با این همه قدمت، این همه مشکلات مالی یا بحرانهای مختلف داشته باشد؟
من واقعا بعضی وقتها تعجب میکنم. این مشکلات برای من غیرقابل تصور
بود ولی من حرفهای هستم و میخواهم که کارم را به درستی انجام بدهم.
میتوانم بگویم واقعا بعضی وقتها این مشکلات کارم را سختتر میکند.
وجود این مشکلات شما را ترغیب هم میکند به کار بیشتر و رقم زدن موفقیت؟
بهتر است شفافتر درباره این مساله حرف بزنم. برخی خبرنگاران چند هفته
پیش گفتند که باشگاه به من اولتیماتوم داده و باید بهتر از این تیم نتیجه
بگیرم. من فقط خودم میتوانم به خودم اولتیماتوم بدهم. انگیزه زیادی دارم
برای کار کردن و از کارم لذت میبرم، همین باعث میشود خودم به خودم
اولتیماتوم بدهم. من شرایط سخت و شرایط فشرده را دوست دارم و این مسائل،
نخستین بار نیست که برایم اتفاق میافتد.
این فصل به خودتان اولتیماتوم دادهاید؟
من همیشه میخواهم به خودم ثابت کنم که انگیزه دارم. من ایدهآلهای
بزرگی دارم و البته اعتماد به نفس بالا. به همین خاطر سعی میکنم به خودم
اولتیماتوم بدهم تا انگیزهام برای کار کردن بالا و بالاتر باشد.
چه تفاوتهایی دیدهاید؟ توقع ما از مربی خارجی که وارد فوتبال ایران
میشود این است که هر چیزی را که به چشم میبیند بگوید. هر اشکالی را
بگوید. از شما هم انتظار داریم تا با گفتن ایرادها به فوتبال ایران کمک
کنید و این ایرادها را پنهان نکنید...
به نظرم همیشه شنیدن تجربههای متفاوت مفید است، ما همه از همدیگر
میتوانیم یاد بگیریم. برای من هم حضور در ایران تجربه گرانبهایی است.
فوتبال ایران هم خیلی چیزهای مثبتی دارد که من میتوانم یاد بگیرم. یک نقاط
ضعفی هم هست که آنها را هم میگویم. من سعی میکنم آوردهای برای
بازیکنانم داشته باشم ولی بعضی وقتها خودم هم از بازیکنانم یاد میگیرم.
تغییراتی که در تیمتان ایجاد کردهاید، روی تک تک بازیکنانتان، آنهایی که خیلی شاخص است و با اهمیت، چه چیزهایی است؟
سعی کردم شخصیت بدهم به بازیکنان و تیمم. بازیکنان من بازیکنان خیلی
خوبی هستند در ایران و استعدادهای فوقالعادهای دارند. از نظر فیزیکی هم
عالی هستند. سعی کردم با دانشی که از تاکتیک دارم دانش آنها را نسبت به
تاکتیک افزایش بدهم. فکر میکنم بتوانم پیشرفت قابل توجهی در بازیشان
ایجاد کنم.
پرمثالتر حرف بزنید...
اول سعی کردم شخصیت خودم را به بازیکنان نشان بدهم. سعی کردم نکات
حرفهایام را به آنها گوشزد کنم، اینکه چگونه باید کار و چگونه باید به
فوتبال نگاه کنند. روش کار کردن را دوست دارم به آنها آموزش بدهم. ممکن است
نکات تاکتیکی باشد که بازیکنان کمتر به آنها توجه میکردند اما من سعی
کردم ایراد در بازی آنها را برطرف کنم.
همانها را میخواهیم...
بازیکنان ما و بازیکنان لیگ ایران بیشتر به حمله فکر میکنند تا دفاع.
وقتی دفاع میکنند فقط در مورد همان پستی که خودشان هستند فکر میکنند.
وقتی توپ به دفاع میرسد میگویند که این مشکل دفاع است و به بقیه مربوط
نمیشود.
منظورتان این است که یک نفر یک نفر بازی میکنند و نه گروهی؟
دقیقا. ما باید کل زمین را حواسمان باشد. دویدن بدون اطلاعات درباره
اینکه چه اتفاقی دارد میافتد اصلا درست نیست. وقتی یک بازیکن پستش را از
دست میدهد، یک بازیکن دیگر باید به او کمک کند و جای خالیاش را پوشش دهد.
این را باید در زمین ببینیم و من مشغول برطرف کردن این نقاط ضعف هستم.
در مصاحبههای شما میدیدیم که از فوتبال ایران و لیگ برتر انتقاد
میکنید. دلیل این انتقادها چه بود؟ جملاتی میگفتید که خیلی واضح نبود و
هیچ وقت منظورتان را اعلام نمیکردید. چرا؟
اینجا میخواهم چیزی بگویم و حرفهایم را تکذیب میکنم. من اصلا
درباره لیگ ایران و سطح بازیکنان انتقادی نکردم. اتفاقا میخواهم بگویم سطح
بازی بازیکنان خیلی بالاتر از بازیکنان سایر کشورهای حوزه خلیج فارس است.
بازیکنان ایرانی خیلی استعداد دارند اما باید از نظر تاکتیکی پیشرفت کنند.
اگر به تیمهای لیگ برتر نگاه کنید میبینید که همه آنها حداقل 2، 3 بازیکن
فوقالعاده در فاز هجومی دارند ولی در حوزه تاکتیکی هنوز خیلی فضا برای
پیشرفت وجود دارد.
برای این کار مربی میخواهیم. بلاژویچ آمد اما در نهایت خسته شد...
او مربی من بود اما اگر نظر مرا بخواهید ایویچ را خیلی بیشتر از بلاژ
قبول دارم. بلاژ ارتباط خیلی خوبی با رسانهها دارد. او مربی من هم بوده
ولی ایویچ واقعا بادانش بود و در کرواسی همتا نداشت.
ولی در ایران و در آستانه جام جهانی 1998، او را از سرمربیگری تیم ملی کنار گذاشتند...
این اتفاقات در فوتبال پیش میآید. ایویچ ایدههای بسیار بزرگی داشت و به کارش عشق میورزید.
الان سالها از حضور ایویچ در فوتبال ایران میگذرد. چیزی حدود 15، 16
سال اما همه همچنان از او صحبت میکنند. از او و ایدههایش و نوع
مربیگریاش. او در یادها مانده چون کارش را به درستی انجام داده. آیا شما
هم دوست دارید یک روز از شما هم مثل ایویچ در فوتبال ایران به نیکی یاد
شود؟
اگر مرا با ایویچ مقایسه کنید واقعا خیلی به من افتخار دادید و
خوشحالم کردهاید. قیاس با ایویچ واقعا افتخار است برای من. خیلی وقتها با
ایویچ حرف میزدم. میرفتم در جلسات تیمهایش و خیلی چیزها از او یاد
گرفتم. وقتی میخواهم مقایسه کنم بلاژ و ایویچ را، اصلا با هم قابل مقایسه
نیستند.
البته بعدها ایویچ برای تدریس چند بار هم به ایران آمد...
به نظرم ایویچ بهترین مربی تاریخ کرواسی است.
مربیان زیادی هستند که به راحتی وارد فوتبال ایران نمیشوند. نمیدانید چرا؟
متاسفانه تصوری که از ایران به وجود میآورند باعث میشود که کمتر این
اتفاق بیفتد و کمتر مربیان بزرگ خارجی وارد فوتبال ایران شوند. این مساله
جز به کل است. مثلا اگر یک ایراد کوچکی وجود داشته باشد آن را به کل تعمیم
میدهند. نخستین بار که آمدم تهران تا جلوی استقلال بازی کنیم، خودم هم
نمیدانستم چه انتظاری باید داشته باشم.
متعجب شدم از تصویر خوبی که از ایران دیدم، درست برخلاف تصویری که در گذشته و در ذهنم وجود داشت.
یک بار نوشته بودیم شما دریا میروید و البته غذاهای ایرانی را هم دوست دارید. اینطور است؟
(همسر اسکوچیچ جواب میدهد) غذاهای ایرانی را خیلی خیلی دوست دارم.
مثل کلوچه، نام بربری، آش، پنیر و یک نوع برنج. فکر کنم اسمش پلوکباب است.
اوقات فراغت شما در انزلی فقط با فوتبال میگذرد؟
اگر بگویم که همهاش دارم کار میکنم دروغ نگفتهام. وقتی کارم تمام
میشود تازه شروع میکنم فوتبال دیدن (اینجا همسر اسکوچیچ وارد بحث میشود)
و میگوید: دراگان فقط فوتبال میبیند. اصلا تلویزیون ما فقط فوتبال نشان
میدهد.)
علاقهای که به فوتبال در انزلی و بین مردم دیدهاید در جای دیگری مشاهده کرده بودید؟
کل شهر دیوانه ملوان هستند و این خیلی جالب است. وقتی میبازیم حتی
نمیتوانیم برویم و یک نان بربری بخریم ولی وقتی میبریم همه به من افتخار
میکنند. مردم با فوتبال زندگی میکنند و این برایم جالب است.
عکسهای سیروس قایقران را حتما دیدهاید، کاپیتان سابق تیم ملی ایران.
همه جا این عکسها را میبینم. در ماشینها و در مغازهها. هر 5 متر
به 5 متر یک عکس سیروس را میبینم و محبوبیت او برایم تعجبآور است. این
خیلی خوب است که مردم اینقدر فوتبال و ملوان را دوست دارند. ما امسال فشار
بیشتری داشتیم، این یک حالت خاص برای من دارد و جذابتر از همه روزهای
مربیگریام است. فوتبال بدون فشار و هیجان لذت ندارد.
در روزهایی تا مرز اخراج پیش رفتید. ناامیدکننده نبود آن روزها؟
من میدانستم چقدر زحمت کشیده بودم برای تیم ولی خوشحالم که توانستم موفق شوم.
در مورد قراردادتان صحبت کنید. رقم قرارداد شما در مقایسه با خیلی از
مربیان – مثلا لوکا که 400 هزار دلار گرفته – رقم پایینی است. چطور با این
رقم حاضر شدید در ملوان کار کنید؟
راستش را بگویم قرارداد امسالم اصلا قرارداد خوبی نبود. این قرارداد
شاید 3، 4 برابر کمتر از قرارداد سالهای گذشتهام بود ولی من حس کردم حضور
در ملوان یک حالت جالب و جدید دارد. پول همیشه میرسد ولی این تجربه
مربیگری است که به این راحتیها به دست نمیآید.
در مورد ایویچ که صحبت میکردید، حسرت را در چشمان شما دیدیم. دلیلی دارد این حسرت؟ چیزی میخواهید بگویید؟
شاید من آن حسی که ایویچ به فوتبال داشت را دارم. او دیوانه فوتبال بود و من هم واقعا دیوانه فوتبال هستم.
از چه جهاتی این حس وجود دارد که شبیه ایویچ هستید؟ چه شباهتی دارید؟
انگیزه زیاد برای مربیگری. واقعا میتوانم در روز 20 ساعت کار کنم. بازیها را آنالیز کنم و فوتبال ببینم.
در مورد متد کاریتان در مربیگری صحبت کنید، آیا متدهای شما هم شبیه ایویچ است؟
الان سخت است که بتوانیم مقایسه کنیم متدهای کاری من و ایویچ را.
ایویچ خیلی روی پرس و فشار روی تیم حریف تاکید داشت و این امتیاز مهمی بود
که سعی کردم این خصوصیت را همیشه از او یاد بگیرم.
قبل از جام جهانی 1998، ایویچ آمد و تیم ملی را برای تمرین به سالن
برد. میخواست که تمرین در فضای کوچک برگزار شود تا بازیکنان حفظ توپ را
یاد بگیرند. خیلیها اینجا به حضور تیم در سالن ایراد گرفتند و گفتند چرا
ایویچ تیم ملی را به سالن میبرد.
ممکن است بعضی وقتها من هم تمرینهایی بدهم که برای بازیکنان و
مربیانی که اینجا هستند عجیب باشد. یک مربی امکان دارد از روشهایی استفاده
کند که متفاوت باشد با روش مربیان دیگر. مهم این است که از هر تمرین دنبال
چه نتیجهای هستید و آیا این تمرینها در بازیهای بعد در زمین پیاده
میشود یا نه. یعنی تمرین فقط برای تمرین نباشد بلکه تمرین برای بازی باشد.
یک موضوعی برای ما وجود دارد اینکه ایشان به عنوان یک مربی خارجی از
بیرون به فوتبال ایران و تیم ملی نگاه میکند. ما انتقاد میکنیم که تیم
ملی ایران زیبا بازی نمیکند. آیا نظر شما هم همین است؟
الان دیگر خیلی راحت شده که همه فوتبال زیبا را با بارسلونا مقایسه
میکنند. به نظرم با داشتههایی که تیم ملی ایران دارد بازیهای خوبی انجام
داده. این خیلی مهم است که تیم ملی به هدفش رسیده. یعنی آنها خوب
برنامهریزی کردهاند که به جام جهانی صعود کردهاند. خیلی وقتها سخت است
که نتیجه و بازی زیبا را با هم داشته باشید.
اگر که خوب بازی میکردند و نمیرفتند به جام جهانی شما چه میگفتید؟
خب ما هر دو تا را با هم میخواهیم... بعضی وقتها واقعا سخت است که
هم زیبا بازی کنی و هم نتیجه بگیری. به نظر من تیم ملی ایران کار بزرگی
انجام داد که به جام جهانی صعود کرد.
در تیم ملی ایران برنامه خاصی میبینید؟
به نظر من ایران، یک تیم است. مشکلی که تیمهای ملی دارند این است که
بازیکنان از تیمهای مختلف باشگاهی میآیند و این سخت است که یک مربی
بتواند در مدتی کوتاه آنها را به هماهنگی برساند. در ایران اما این را
میبینیم؛ تیم ملی ایران به معنای واقعی یک تیم است.
ما یک آماری داشتیم که میانگین بازی مفید و کامل در لیگ ایران 55 تا 60
دقیقه بود. یعنی بقیه زمان را بازیکنان یا میخوابند یا خودشان را به
مصدومیت میزنند.
اگر شما به باشگاههای بزرگ دنیا هم نگاه کنید، مثل رئال مادرید و بارسلونا، این را میتوانید ببینید.
ولی زمان بازی مفید در اسپانیا بین 80 تا 85 دقیقه است...
این چیزی که شما میگویید میانگین نیست بلکه برای بازیهای تاپ است و یک حداکثر به حساب میآید.
میخواهیم بگوییم که آنها بر ما غالب هستند و ما پایینتر از آنها قرار داریم. چرا؟ این مشکل را نمیشود حل کرد؟
من میتوانم از تجربه خودم استفاده کنم. واقعا سخت است 90 دقیقه
تمرکز، مدیریت و فیزیک را حفظ کردن. گاهی اوقات یک تیم در یک بازی فقط 20
دقیقه مفید بازی میکند و گاهی اوقات در یک بازی 80 دقیقه. همیشه با 100
درصد توان نمیشود بازی کرد. به نظر من بازیهای لیگ فوقالعاده است ولی
این سخت است که انتظار داشته باشیم 90 دقیقه بازی مفید و زیبا انجام شود.
ولی ما نمیگوییم 90 دقیقه، میخواهیم بگوییم در اروپا، میانگین بازی مفید بیشتر از لیگ ایران است...
خب لیگ کشورهای دیگر قویتر است و بازیکنان خارجی بهتری جذب میکنند.
منظور ما تیم ملی هم هست. ما میخواهیم این اختلاف را کم کنیم. زیبا
بازی کنیم و کمتر در تیم ملی، توپ را بخوابانیم و بازی را از جریان
بیندازیم. از نظر شما کروش چه کاری میتواند انجام دهد؟
این فقط وظیفه کروش نیست، اول باید در لیگ ایران، بازیکنان بازی مفید
انجام دهند. از نوجوانان گرفته تا جوانان و بزرگسالان. فقط کروش نمیتواند
در تیم ملی این وظیفه را انجام دهد. یک پروسهای نیست که در 4 سال بتوان
انجامش داد. این یک پروسه طولانی است.
ما 8 ماه دیگر قرار است به جام جهانی برویم. برای اینکه آنجا بتوانیم فاصله را کم کنیم و نتیجه بگیریم چه کاری باید انجام بدهیم؟
برای مربی تیم ملی مهم است که وقتی تیم را آماده میکند باید شرایط تک
تک بازیکنان را به صورت انفرادی دنبال کند. مثلا ممکن است یک بازیکن 15
بازی در لیگ انجام داده باشد و یکی دیگر 30 بازی اصلا امکان دارد یک بازیکن
در لیگ آسیا بازی کرده باشد و خیلیهای دیگر نه. باید یک آنالیز دقیق نسبت
به همه بازیکنان در دست باشد. از نظر شرایط بدنی و مسائل دیگر. به نظرم
برای هر بازیکن به شخصه باید تمرین جداگانهای در نظر گرفته شود. یعنی در
اردوی آخر نباید زیاد روی تمرین گروهی حساب کنیم. شاید یک بازیکن سال سختی
پشت سر گذاشته باشد و برخیها مصدومیت. باید یک بالانسی در اردوی آخر به
وجود بیاورند تا مشکلی برای هیچ بازیکنی از تیم ملی ایران به وجود نیاید.
شما چطور بازیها را آنالیز میکنید؟ آیا برنامه یا نرمافزاری دارید؟
من الان چند برنامه یا نرمافزار دارم. یک برنامه اسپانیایی دارم که
خیلی کمکم میکند. البته من وقت زیادی برای فوتبال میگذارم و برای هر
بازی، 3 تا 4 فیلم از بازیهای گذشته حریف را میبینم.
حالا که شما فیلم بازیهای حریفان را میبینید کدام تیم بهتر از بقیه بازی میکند؟ سطح کدام تیم بالاتر از بقیه است؟
دوست ندارم به عنوان مربی ملوان درباره تیمهای دیگر حرف بزنم.
اشکالی ندارد. منظورمان این است که آیا تیمی دیگر با نوع بازیاش توجه شما را جلب کرده یا نه؟
یک تیم مشخصی نیست که بخواهم بگویم. سپاهان، پرسپولیس و استقلال هم
بازیهای خوب داشتهاند و هم بازیهای بد. هیچ کدام نتوانستهاند شرایط خوب
و قاطعیت خود را حفظ کنند و بالا و پایین زیاد داشتهاند. برخی بازیهای
این سه تیم فوقالعاده بوده و بعضیهای دیگر ضعیف.
در تیمتان بازیکنی دارید که استعدادش را کشف کرده باشید و روی او به
عنوان یک بازیکن آیندهدار حساب کنید؟ بازیکنی که سن کمی داشته باشد اما
استعداد او شما را مجذوب کرده باشد؟ بازیکنی اینچنینی در ملوان وجود دارد؟
پوررحمتا... در ملوان یک هافبک خیلی خوب است که بیشتر از 2، 3 بازی
انجام نداده، طوری بازی میکند که فکر میکنید باتجربه است و میداندیده و
البته سعید عزتاللهی. نتوانستم از او بیشتر از 3، 4 تمرین استفاده کنم اما
او هم فوقالعاده است.
لیگ ایران 20 فروردین 1393 به پایان میرسد. فکر نمیکنید لیگ را خیلی عجولانه برگزار میکنند؟
فدراسیون که همیشه زمان بازیها را تغییر میدهد. ما نمیدانیم که
بازی بعدیمان چه روزی و مقابل چه تیمی است. ضمن اینکه یک امتیاز هم از ما
کم کردهاند که واقعا نمیدانم برای چه. تاکنون هیچ جای دنیا ندیده بودم که
از یک تیم به خاطر تماشاگرانش امتیاز کسر کنند. من قلبا دوست دارم که
هواداران مشکلی ایجاد نکنند اما اگر این قانون در ایتالیا باشد از یوونتوس
15 امتیاز کم میشود، از اینتر 14 امتیاز و از میلان و لاتزیو 13 امتیاز.
در پایان نیم فصل یوونتوس 5 امتیازی و اینتر 4 امتیازی میمانند. به این
خاطر که تماشاگرانشان مدام دارند با هم میجنگند. طبیعتا دوست ندارم
تماشاگران مشکلی به وجود بیاورند ولی این عجیب است که یک تماشاگر فریاد
بزند و آن وقت مسوولان از من و بازیکنان من امتیاز کسر کنند.
ما چه اشتباهی کردیم؟ ما چه خطایی کردیم؟ به نظرم این کسر امتیاز، خیلی
منصفانه نیست. شاید بتوانیم درباره سازماندهی اشتباه صحبت کنیم اما درباره
این محرومیت و کسر امتیاز حرفی نمیتوانم بزنم.
بحث ما درباره 20 فروردین بود. روزی که لیگ به پایان میرسد. آیا این فشردگی بازیها برای حضور موفق در جام جهانی لازم است؟
هر مربی به یک شکل به آمادگی بازیکنان نگاه میکند. یک روش خاص وجود
ندارد که بگوییم از این روش، همه مربیان باید استفاده کنند. من از این نوع
برگزاری لیگ ایرادی نمیگیرم، چون تیم ملی ایران باید به بزرگترین مسابقات
فوتبال جهان برود.
اگر تیم شما مثلا در لیگ قهرمانان آسیا بازی داشته باشد آیا بازیکنتان
را به تیم ملی میدهید؟ به عنوان مثال کروش انتظار دارد استقلال و سپاهان
بدون بازیکنان ملیپوش خود در لیگ قهرمانان آسیا به میدان بروند و این
بازیکنان در تمرینهای تیم ملی شرکت کنند. اگر ملوان جای استقلال بود یا
سپاهان، شما به تیم ملی بازیکن میدادید؟
صددرصد. چون تیم ملی اولویت است. به عنوان مثال دروازهبان ما، سرگئی
پاشنکو در تیم ملی مولداوی بازی میکند. جالب است که بدانید در روزهای
فیفا، او برای بازی در مولداوی به کشورش سفر میکند اما در ایران، لیگ
برگزار میشود و ما مجبوریم بدون او در بازیها شرکت کنیم. برای من جالب
است که مسوولان لیگ ایران به روزهای فیفا توجهی ندارند و این یک ضعف بزرگ
است.
چون لیگ ایران کمتر بازیکن خارجی ملیپوش دارد، شاید به این خاطر است که روزهای فیفا چندان مورد توجه قرار نمیگیرند...
باید توجه شود، حتی اگر تعداد خارجیهای سرشناس و ملیپوش لیگ کم باشد.
چرا به فدراسیون اعتراض نمیکنید؟
این وظیفه من نیست که اعتراض کنم. افراد دیگری در باشگاه هستند که
باید اعتراض کنند. من برای مربیگری آمدهام و وظیفهام فقط در زمین و تمرین
است.
اما بدون شک همین سرگئی پاشنکو جزو بهترین بازیکنان ملوان و حتی بهترین بازیکنان نیم فصل اول لیگ برتر است...
او واقعا فوقالعاده است. هم یک دروازهبان خوب و هم یک پسر خوب.
در مورد دربی گیلان صحبت کنید. یک دربی با هیجان بالا. شما این دربی را
تجربه کردهاید. قبول دارید بازی با داماش با تمام بازیهای فصل متفاوت
است و سه امتیازش مهمتر از بقیه بازیها؟
همه بازیهای لیگ برای من اهمیت دارد نه فقط بازی با داماش. مثلا سه
امتیاز بازی با مس کرمان برای من فرقی با سه امتیاز بازی با داماش ندارد.
درک میکنم که برای مردم اینگونه نیست اما من برای حرفهام باید این روش
کاری را پیش بگیرم.
چند هفته پیش صادق درودگر، مدیرعامل ملوان میهمان ایران ورزشی بود. او
در مصاحبهاش خیلی از شما تعریف و تمجید کرد. حتی گفت سطح اسکوچیچ بالاتر
از برانکو و خیلی دیگر از مربیان کروات است! و شما را با ایویچ مقایسه کرد.
این نشان میدهد که مدیرعامل ملوان خیلی شما را قبول دارد...
من نمیدانم چه حرفی بزنم، فقط باید بگویم ممنونم.
در انزلی دریا میروید؟
نه نه (اینجا همسرش صحبت میکند) یک موجودات ریزی هستند که ما را نیش میزنند. فکر میکنم اسمش پیش (منظورش پشه) است.
آقای اسکوچیچ شما چه؟ در دریای انزلی شنا میکنید؟
واقعا نه. یک بار رفتم دریا و کرمهایی دیدم که درون آب شنا میکنند.
وقتی یک نفر بخواهد شنا کند، آنها هم او را همراهی میکنند. برای نخستین
بار که به دریا رفتیم، همسرم گفت همه نوع دریایی دیده بودم جز دریای
خاکستری!
کجا زندگی میکنید؟
در ریکا که یک شهر ساحلی در کرواسی است.
منظورمان در انزلی است. آیا در دهکده ساحلی سکونت دارید؟
نه، در یک آپارتمان زندگی میکنیم که در دهکده ساحلی نیست. البته
اینکه در انزلی و نزدیک دریا زندگی میکنم حس فوقالعادهای به من میدهد
چون در کرواسی و ریکا هم نزدیک دریا هستیم و این شهر، جزو شهرهای ساحلی
کشورمان است.
تحصیلات خود را تا چه سطحی ادامه دادهاید؟
تربیت بدنی خواندهام. تا همان سطحی که برانکو خوانده. مدارکمان یکی
است ولی او یک دوره 4 ساله را برای تدریس پشت سر گذاشته و من یک دوره 4
ساله را برای مربیگری. مدرک درجه A یوفا را هم دارم. من تقریبا با شما هم،
هم رشته هستم. در دانشگاه مدیا خواندهام و اگر کاری برای من دارید حاضرم
بیایم و کار کنم. هر وقت درودگر اخراجم کرد میآیم و کنار شما کار میکنم.
اما دستمزد شما مربیان کجا و دستمزد ما کجا!
من حاضرم برای شما قیمتم را پایین بیاورم.
در سه بازی پایانی که 9 امتیاز کسب کردهاید یک تغییر در ترکیب خود به
وجود آوردهاید. فشنگچی که ذاتا چپ پا است را به سمت راست بردهاید و در
پست گوش راست از او استفاده کردهاید که فوقالعاده هم ظاهر شده. درست مثل
فرانک رایکارد که چند سال پیش از لیونل مسی چپ پا در سمت راست استفاده
میکرد. این تغییر شما جواب داده اما چرا زودتر این موضوع به ذهن شما
نرسید؟
خیلی دوست داشتم که زودتر این کار را انجام بدهم اما در سمت چپ خط
دفاع مشکل داشتیم. وقتی مشکل دفاع چپ را حل کردم فشنگچی را به پست گوش راست
فرستادم. فشنگچی استعداد فوقالعادهای دارد که میتواند بیشتر از این
پیشرفت کند. او از جمله بازیکنان ملوان است که در این مدت خیلی پیشرفت کرده
ولی باید بیشتر از این کار کند.
در تیم ملی ایران نمایندهای ندارید. فکر میکنید از جمع بازیکنان
ملوان، بازیکنی لیاقت دارد که به تیم ملی دعوت شود و توجه کروش را جلب کند؟
جلال رافخایی. او مثل یک مار می ماند در صحرا. مدافعان فکر میکنند
خوابیده و دارد آفتاب میگیرد اما وقتی که نزدیکش میشوند یکباره نیششان
میزند.
ولی کروش علاقهای به او نداشت. یکی دو بار دعوتش کرد اما به او فرصت نداد تا شایستگیهایش را نشان دهد...
این بستگی به شرایط دارد. شاید نظر کروش این است که رافخایی تنبل است
اما او یک لحظه، کار خودش را انجام میدهد. جلال خیلی بازیکن خطرناکی است و
میتواند به تیم ملی ایران هم کمک کند. همچنین مازیار که در تمرینها و
بازیها فوقالعاده کار میکند و البته محسن یوسفی که با فکر خود بازی
میکند.