شوت توپ

شوت توپ

شوتبال
شوت توپ

شوت توپ

شوتبال

صنایع فرهنگی چیست؟


   اصطلاح صنعت فرهنگ، نخستین ‌بار در یکى از فصول کتاب دیالکتیک روشنگرى    ”ماکس هورک‌هایمر“ و ”تئودور دبلیو آدورنو“، دو تن از معروف‌ترین نمایندگان مکتب   فلسفى فرانکورت، ابداع شد و هنوز دربارهٔ نوع فعالیت‌هائى که قرار است زیر مجموعهٔ این اصطلاح قرار گیرند، تردیدهائى وجود دارد.


 


 






به‌طور کلى در صورتى گفته مى‌شود یک ”صنعت فرهنگی“ وجود دارد که کالاها و خدمات فرهنگى به‌صورت صنعتى یا تجاری، تولید، بازتولید، انبار و یا توزیع شود؛ یعنى در مقیاس وسیع و هماهنگ مبتنى بر ملاحظات اقتصادى و نه علاقه به توسعهٔ فرهنگى

 

              

صنایع فرهنگى

صنایع فرهنگى انواع متفاوتى دارد. به‌طور مثال صنایعى که در آنها کالاى تولید شده، کار یک صنعتگر است و با استفاده از ماشین و فرآیندهاى صنعتى در مقیاسى وسیع تکثیر مى‌شود. صفحات گرامافون، کتاب‌ها و نسخه‌هاى چاپى آثار هنرى از این مقوله هستند. در انواع دیگر صنایع فرهنگی، فرآیند عملى آفرینندگى از ابتدا نیازمند تجهیزات و وسایل پیچیده است که موجب عدم توازن چشم‌گیر افزایش تولید مى‌شود و ضرورت استفاده جمعى از این وسایل را پیش مى‌آورد، مانند برخى حوزه‌هاى موسیقى پاپ و رادیو و تلویزیون.


لزوم پرداختن به مسئله صنایع فرهنگی، دلایلى را در بر دارد که عبارتند از: قرار دادن فرهنگ در اختیار شمار بیشترى از مردم، پرداختن به صنایع فرهنگى براى خارج ساختن برنامه‌هاى سرگرم‌کنندهٔ زنده از بن‌بست اقتصادی، تقاضاهاى روزافزون محلی، اعتلاءِ جایگاه هنرمندان آفرینش‌گر، و سرشت بین‌المللى صنایع فرهنگى و ... .


برحسب مورد مى‌توان انواع صنایع فرهنگى را از یکدیگر متمایز ساخت. تعدادى صنایع فرهنگى وجود دارد که در آنها آنچه کار هنرى آفریننده در مقیاسى کوچک است، بعداً با استفاده از روش‌هاى صنعتى به‌شکل نسخه‌هاى فراوان (کتاب، کپی، آثار هنری، صفحه) تکثیر مى‌شود. این صنایع، صنایع انتشاراتى هستند. در صنایع دیگر، کار آفرینش یک اثر عملاً از همان ابتدا به‌معنى یک محصول اساساً صنعتى است (سینما یا تلویزیون)؛ در عکاسى نیز با یک شیئى پیچیده که به‌طریق صنعتى تولید شده سر و کار داریم؛ دوربین با فن‌آورى الکترونیکى که در آن به‌کار رفته، و به تعداد زیادى از مردم امکان مى‌دهد که از آزادى فردى انجام کار هنرى آفریننده لذت برده، دنیاى اطراف را براى خودبازسازى کنند، حتى اگر این کار موجب اتکاءِ بعدى آنها بر دیگر دستگاه‌هاى ظهور و چاپ فیلم شود.


صنایع فرهنگى با شاخه‌هاى گوناگون فعالیت، در عین حال ارتباط نزدیک و نیرومندى با هم دارند. این شاخه‌ها عبارتند از: کتاب، روزنامه و مجله، صفحه، رادیو، تلویزیون، سینما، محصولات جدید دید و شنودى و خدمات مربوط به آنها، عکاسی، تکثیر آثارى هنرى و تبلیغات.

            

هم‌چنین مى‌تواند دو گروه از صنایع فرهنگى را براساس معیار فرهنگى و نه صرفاً اقتصادی، تقسیم‌بندى کرد. کتاب، صفحهٔ گرامافون و ویدئو به مصرف‌کننده امکان مى‌دهد که در میان محصولات گوناگون دست به انتخاب بزند؛ هرگاه مناسب بداند آنها را مورد استفاده قرار مى‌دهد، قرض مى‌دهد، قرض مى‌گیرد و از آنها رونوشت‌بردارى مى‌کند و مورد استفاده مجدد قرار مى‌دهد. در این دسته از محصولات، شخصیت ناشر نقش مهم‌ترى دارد و عرضه مهم‌تر از تقاضا است؛ در حالى‌که در صنایع فرهنگى انبوه، تقاضا بر عرضه مقدم است. مانند شعر، موسیقی، فلسفه؛ این‌گونه صنایع را مى‌توان صنایع انتشاراتى نامید.


از طرف دیگر در مورد فیلم، رادیو و تلویزیون ممکن است تعداد بینندگان یا شنوندگان هزار یا ده‌هزار نفر بیشتر باشد اما امکان انتخاب در بین آنها در هر شب بسیار محدود است و قابل تولید مجدد نیست. تولید بیشتر شبیه تولید محصولاتى است که مصرف انبوه‌دار هستند، ولى بیشتر جنبهٔ گذرا داشته، به سرعت منسوخ مى‌گردند و از طریق تبلیغ با مصرف دیگر کالاهاى غیر فرهنگى مرتبط هستند. از نظر تحلیل بهتر است آنها را ”خدمات“ بنامیم تا کالاهاى فرهنگی.


کتاب، صفحه، فیلم، تکثیر آثار هنری، رادیو و تلویزیون از نظر اقتصادی، بخشى از صنایع فرهنگى را تشکیل مى‌دهند؛ اما هنگامى که از منظر فرهنگى نگریسته شوند، مى‌توان آنها را از یکدیگر متمایز ساخت.


هر مفهوم گسترده‌اى از ”صنایع فرهنگی“ باید تبلیغات را مورد نظر داشته باشد. این تبلیغات بخش بزرگى از صفحات روزنامه‌ها و انتشارات، و زمان پخش رادیو و تلویزیون را اشغال مى‌کند. در این زمینه از تولیدکنندگان برنامه‌ها و هنرمندان گرافیست مشابهى در اکثر موارد استفاده مى‌شود. این برنامه‌ها بر مردم، نیروى تصور و شیوهٔ درک و تصاویر و زبان توسط آنها، تأثیر فرهنگى دارد.


تکامل وسایل، خدمات و شبکه‌هاى دید و شنودی، دستگاه‌هاى ویدیو، ماهواره‌ها و تمام شیوه‌هائى که از ارتباط فن‌آورى رایانه‌ای، تلفن و صفحهٔ تلویزیون سرچشمه مى‌گیرند، در کوتاه‌مدت یا بلندمدت، آیندهٔ کلیهٔ محصولات فرهنگى دیگر را تعیین خواهند کرد.


تنوع، تفاوت، اختلاف در موضوع و ... و کثرت ویژگى‌ها از خصوصیات ذاتى محصولات فرهنگى است. این موضوع شاید از علل اصلى ارتباط شدید محصولات فرهنگى با اوقات فراغت یا صرفاً تفریح و سرگرمى مردم باشد.


از نظر تأثیر فرهنگی، صنایع فرهنگى‌ که بیشترین نفوذ را بر بخش‌هاى مختلف جامعه دارند، به‌ترتیت اهمیت عبارتند از: برنامه‌هاى تلویزیونی، برنامه‌هاى رادیوئی، روزنامه‌هاى و مجلاّت، صفحه‌هاى موسیقی، فیلم و کتاب. بدون شک این سلسله مراتب از نظر اقتصادى اندکى متفاوت خواهد بود.


در برخى کشورها، صنعت فرهنگى ابزارى است که در کشمکش‌هاى سیاسى و مردمى مورد استفاده قرار مى‌گیرد. در دسته‌اى دیگر از کشورها، ماهیت تجارى پیدا مى‌کند و در برخى کشورها ابزارى براى تأثیرگذارى مردمى و مسلکى مى‌شود که در انحصار دولت است.


دو جریان یا گرایش اصلى ویژگى شاخص تحول اخیر صنایع فرهنگى به‌شمار مى‌رود. گرایش اول به سمت تمرکز افقى و عمودى و بین‌المللى شدت مالکیت وسایل تولید و توزیع کالاها و خدمات فرهنگى است. گرایش دوم تغییر نقش هنرمندان در تولید پیام‌هاى فرهنگى است.

       

اطلاق اصطلاح "صنایع فرهنگی" به گستره وسیعی از فعالیت‌های بشر امروز که از فعالیت‌های انتشاراتی تا فعالیت‌های رسانه‌ای و فعالیت‌های هنری ادبیات، سینما، موسیقی، تئاتر، هنرهای تجسمی، موزه‌داری، طراحی مد لباس، تولید و پخت غذاهای محلی، ورزش، سرگرمی و تفریح، تا گردشگری و جهانگردی و حتی صنایع دستی را شامل می‌شود، دلالت‌های مهمی دارد که هر کدام به اندازه کافی شایسته توجه‌اند. این‌ها عبارتند از:

1.      "صنعت" با تولید، توزیع و تجارت نظام‌مند کالاها سر و کار دارد و فعالیت‌هایی به مراتب پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر از فعالیت‌های کارگاهی را تداعی می‌کند. "صنعت" دلالت بر یک مجموعه از فعالیت‌های "علمی- مهندسی" و نه صرفا تجربی و استاد- شاگردی دارد. بنابراین طیف فعالیت‌های یاد شده در بالا آنگاه می‌توانند واقعا مصداق فرهنگی باشند که فعالیت‌ها و فرآیندهای جاری در آن‌ها عموما تابع شیوه‌های مهندسی و صنعتی مدرن بوده و از حالت کارگاهی و سنتی فاصله بگیرند.

2.      "صنعت" بر شالوده‌ای از "فناوری" بنا می‌شود، و با آن در هم تنیده است. به بیان دیگر، فناوری را می‌توان جان و جوهره صنعت تلقی کرد و فناوری معمولا از دو راه به دست می‌آید. متاخرها آن‌را از طریق "انتقال فناوری" از متقدم‌ها تحصیل می‌کنند. در حالی که متقدم‌ها آن‌را از طریق آنچه پژوهش و تحقیق و یا به عبارت دقیق‌تر "تحقیق و توسعه" نامیده می‌شود، به دست می‌آورند.

3.      صنعت نیاز به تعریف یک "زنجیره ارزش" دارد که بر اساس آن می‌توان "زنجیره تامین" را طراحی کرد. در صنایع متعارف، زنجیره تامین اشاره به مراحل مختلفی دارد که طی آن مواد اولیه، قطعات و متغلقات مورد نیاز هر محصول تامین می‌شوند.

4.      قرار گرفتن طیف گسترده‌ای از فعالیت‌ها زیر چتر "صنایع فرهنگی" به این معناست که مدیریت و توسعه آن‌ها نیاز به برنامه‌ریزی جامع و هماهنگ در سطوح ملی، بخشی و شهری دارد.گرچه ممکن است تولیت هر کی از شاخه‌های صنایع فرهنگی در یک کشور با دستگاه و یا سازمان خاصی باشد، اما سیاست‌ها و استراتژی‌های توسعه صنایع فرهنگی باید به صورت یکپارچه طراحی شوند. به همین جهت است که صنایع فرهنگی را "صنایع بین رشته‌ای" می‌نامند که سیاست‌گذاری برای آن‌ها باید از نوع "بین دستگاهی" و به عبارتی "فرادستگاهی" باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.