شوت توپ

شوت توپ

شوتبال
شوت توپ

شوت توپ

شوتبال

انتقال جنازه تختی از هتل آتلانتیک


صحنه بازسازی شده انتقال جنازه تختی از هتل آتلانتیک و گزارش ساواک: مردم می گویند "تختی ما کشته شد"

شفقنا ورزشی – نگاهی به گوشه ای از اسناد ساواک درباره مرگ جهان پهلون تختی + صحنه بازسازی شده انتقال جنازه تختی از هتل آتلانتیک

غلامرضا تختی – ۱۷ دی ۱۳۴۶ – هتل آتلانتیک، تهران |

Gholamreza Takhti – ۷ January 1968 – Atlantic Hotel, Tehran | Detail

سند ۳۵ | خیلی محرمانه |منبع: اتفاقی |تاریخ وقوع:۱۷ / ۱۰ / ۱۳۴۶|تاریخ گزارش: ۱۹ / ۱۰ / ۱۳۴۶

موضوع: خـودکشی غلامرضـا تخــــتی قهــــرمان کشتی ایران

تختی قهرمان کشتی ایران از تاریخ ۱۵ / ۱۰ /۱۳۴۶ در هتل آتلانتیک اقامت داشت و در شب ۱۷ / ۱۰ / ۱۳۴۶ با مادهی سمی خودکشی نمود و موقعی که نماینده و دادستان در معیت مأمورین انتظامی از اتاق نامبرده بازدید مینمایند از جیب کت وی وصیتنامه ای به دست میآید که در آن نوشته است در جریان مرگ من هیچکس مقصر نیست و برادرش را قیم خود معرفی و در تقویم بغلی وی ضمن بررسی مشاهده میشود که نوشته چون با همسرم اختلاف خانوادگی داشتم چندین مرتبه به مادر همسرم مراجعه کردم. ایشان به من اظهار داشت من از ابتدا با این ازدواج موافق نبودم و نمیدانم چرا دخترم با تو بچه گدا ازدواج کرد و حال زندگی ام مثل یهودی سرگردان شده است. ضمناً جسد نامبرده برای کالبدشکافی به پزشکی قانونی حمل گردیده است.

سند ۳۶|خیلی محرمانه|منبـــع : ۵۸۱|تاریخ وقوع: ۱۸ / ۱۰ / ۱۳۴۶|تاریخ گزارش: ۱۹ / ۱۰ / ۱۳۴۶

موضوع: خـودکشی غلامرضـا تخــــتی قهــــرمان کشتی ایران

موضوع خودکشی غلامرضا تختی قهرمان سابق کشتی به سرعت در همه جا پخش شد. بعد از آنکه جسد او را به پزشکی قانونی منتقل کردند گروه زیادی از عناصر جبهه ملی، بازاریان، ورزشکاران و مردم رهگذر در جلوی پزشکی قانونی اجتماع کرده بودند. در این اجتماع اظهار نظرهای مختلفی میشد که همه ی آنها در اطراف موضوع «تختی خودکشی نکرده بلکه او را کشته اند» دور میزد. [...] گروه دیگری میگفتند: «تختی بچه نبود که بر سر یک مقدار اختلافات جزیی خانوادگی دست به خودکشی بزند او یک قهرمان بود و اگر زنش بد می بود طلاقش میداد.» […] حتماً او را در جای دیگری مسموم کرده اند و بعد جسدش را به هتل آتلانتیک آورده اند.» […] هنگامی که جسد تختی به گورستان منتقل میشد ابتدا چند نفر شعار «تختی ما کشته شد.» را زمزمه کردند و بعد این شعار به طور ناخودآگاه همگانی شد و همهی مردم این شعار را میدادند.

سند ۶۹|خیلی محرمانه|منبـــع : ۴۰۲|تاریخ وقوع: از چند روز قبل|تاریخ گزارش: ۲۶ / ۱۰ / ۱۳۴۶

موضوع: شایعــات در مورد مــــرگ تخـــتی

[…] عده ای از مردم نیز اظهار میدارند چه دلیل دارد که پزشکی قانونی نوع سمی که تختی به وسیله ی آن خودکشی کرده تاکنون افشا ننموده و اضافه میکنند که جسد تختی را در هتل به طرزی یافتند که پتو بر روی خود داشته و چنانچه سم خورده باشد مسلماً تشنجاتی به وی دست میدهد و در اینجا این سؤال پیش میآید که به چه ترتیب پتو را بر روی خود کشیده است.

فاطمی نــــــویسی، عباس، زندگی و مرگ جهـان پهلـوان تخــــتی در آییـــنه ی اسناد، تهران: جهان کتاب،۱۳۷۷، بخش اسناد، صص ۳۵-۶۹. شابک: ۶-۴-۹۰۳۱۱-۹۶۴٫

منبع: بیست 

 

www.shafaqna.com

مجموعه مربوطه برگزیده
دوشنبه, 16 دی 1392 ساعت 19:13

پهلوانان تاریخ مصرف ندارند!

شفقنا ورزشی- 17  دی ماه مصادف است با چهل و ششمین سالگرد فوت پهلوان نامدار کشورمان غلامرضا تختی، مردی که با گذشت حدود نیم قرن از سالروز وفاتش هم چنان زنده است.

به گزارش شفقنا ورزشی، سالروز فوت این پهلوان ارزنده کشور مجالی است تا به گمشده ی بزرگی در عرصه ورزش کشور اشاره کنیم. گمشده ای که امروز بیشتر از هر زمان دیگری کمبود آن لمس می شود.علاقمندان به ورزش از قهرمانان ملی و جهانی خود تنها انتظار پرورش اندام و عضلات را ندارند. البته هنر نمایی ورزشکاران کشورمان در میادین جهانی احساس غرور هر ایرانی را تقویت می کند، اما این توقع هم از آنان می رود که در کنار این قهرمانی ها، برد و باخت ها محل بروز و تبلور حرکات اخلاقی و در یک کلام مردانه و جوانمردانه هم باشند.

بسیاری از این قهرمانی ها و درخشش ها در طول زمان به فراموشی سپرده می شوند. ستاره های جدید می آیند و خاکی بر روی ستاره قبلی می پاشند و بسیاری از آنها دیگر درخشش سابق خود را نخواهند داشت. شاید این جبر زمانه است که چنین می کند ولی به هر صورت واقعیتی است که نمی توان آن را انکار کرد.

آنان که همیشه جاویدان می شوند امثال تختی ها هستند؛ رمز ماندگاری و محبوبیت جاوید و همیشگی قهرمانان بزرگ و افتخار آفرینان بیش از آنکه در بروز صحنه های از ابعاد مادی و فیزیکی باشد در رفتار و حرکات آنهاست که حکایت از روح بزرگ و منش بزرگوارانه آنان دارد.

رفتار و حرکاتی که به دور از ریا ، نیرنگ و  عوام فریبی،  احساسات و عواطف و قلوب و عقول مخاطبان را شیفته خود می کند. رفتاری که بی شک ریشه در فطرت انسان ها دارد و همیشه ماندنی است و تاریخ مصرف آن بی پایان.

شاید امروزه به همین جوانمردی ها و مرام پهلوانی در کشورهای دیگر اخلاق حرفه ای می گویند. اخلاقی که حقوق دیگران را محترم می شمارد مجالی برای زیر دستان برای رشد می دهد، ضعیف را کوچک نمی کند، زدوبند، تبانی را محکوم می کند و...

در کشور ما خوشبختانه هم آموزه های دینی و اخلاقی و هم تاریخ ملی سرزمین کهن ایران سرشار از فرهنگ و منش پهلوانی است.شاید فرهنگ حرفه ای مشاغلی که در خارج از کشور سرچشمه دارند ناقص به این مرز و بوم وارد شده باشند ولی پشتوانه ای به مراتب محکم تری از تمام این فرهنگ های وارداتی وجود دارد و آن هم سنت های زیبای کشورمان است.

بنابراین با چنین پشتوانه ای، طبیعی است که «جوانمردی و اخلاق» روح حاکم و فرهنگ رفتاری غالب بر جامعه باشد. از هر طبقه  و صنفی مخاطب ورزش هستند و طبیعی است که اولین چیزی که مورد نظر مردم قرار می گیرد رفتار ورزشکاران است.

غلامرضا تختی مثالی مملوس این ادعاست. قهرمانان ورزشی که با همه زیبایی ها و جذابیت ها و افتخار آفرینی ها مادامی که فاقد روح پهلوانی و فرهنگ جوانمردی و رفتار اخلاقی باشند از نظر مخاطب و علاقه مند ورزشی حتما یک چیزی کم دارد. ورزشکار وقتی به عنوان یک قهرمان مورد احترام مردم است و برای همیشه در قلوب آنان باقی خواهد ماند که در کنار همه هنرنمایی ها و افتخار آفرینی ها از ظرافت های اخلاقی و منش جوانمردی نیز برخوردار باشد.

آن چیزی که برای ورزشکاران امروز باید مورد توجه قرار گیرد این است که تمام مدال ها روزی به گوشه یک ویترین می روند و شاید کسی سراغی از آنها نگیرد. اما آن چیزی که می ماند معرفت و مروت و جوانمردی است.پس گفتن اینکه پلهوانان هیچ وقت نمی میرند و تاریخ مصرفی ندارند، سخنی به گزافه نیست.

انتهای پیام

www.sport.shafaqna.com

 

مجموعه مربوطه ورزش

شفقنا ورزشی - انتخاب شفقنا ورزشی از مجموعه تصاویری کمتر دیده شده از مرحوم تختی به همراه تنها تصاویر پیکر بی جان او

یاد ونام معلم رادمردی، شرافت و پهلوانی گرامی باد

لطفا برای دیدن  تصاویر با سایز مناسب روی تصاویر گالری کلیک فرمایید

www.shafaqna.com

مجموعه مربوطه خواندنی و دیدنی

شفقنا - تنها تصاویر باقی مانده از پیکر بی جان تختی

www.shafaqna.com

مجموعه مربوطه ارسالی شما

شفقنا - تنها تصاویر باقی مانده از پیکر بی جان تختی

www.shafaqna.com

مجموعه مربوطه دیگر اخبار
دوشنبه, 18 دی 1391 ساعت 18:27

تصاویری متفاوت از تختی

شفقنا (پایگاه بین المللی همکار یهای خبری شیعه) - تصاویری متفاوت از تختی

www.shafaqna.com

مجموعه مربوطه ارسالی شما
«...نایب حسینی از دیگر دوستان تختی که در آن لحظات، نزدیک پیکر بی‌جان او بود، گفته: «وقتی رسیدم آنجا، دیدم پشت گردن و سرش سوراخ است. از دکتر طباطبایی رئیس وقت پزشکی قانونی پرسیدم این سوراخ چیست؟ او سکوت کرد. باز گفتم شما می‌دانید که او را کشته‌اند چرا دیگر شکمش را پاره کرده‌اید؟ دکتر طباطبایی جواب داد: من نمی‌دانم این حفره چیست. الان داریم به وظیفه خودمان عمل می‌کنیم...»

شفقنا (پایگاه بین المللی همکار یهای خبری شیعه) - تاریخ ایرانی- .... من بیشتر وقت‌ها با کتاب‌های پلیسی و یادداشت‌های فاتحین و مغلوبین جنگ‌های گذشته، خود را سرگرم می‌کردم و خواندن آن‌ها همیشه اثر خوبی در روحیه من باقی می‌گذارد، به‌خصوص اینکه هیتلر را با تمام حماقتش، دوست داشتم؛ اینکه می‌گویم دوست داشتم، نه اینکه خیال کنید او را آدمی لایق می‌دانم نه. من به او احترام می‌گذارم به واسطه اینکه او بزرگترین درس زندگی را به من یاد داد که چگونه باید با دشمنان ستیز کرد و در هر راه مشکلی به هدف رسید.»

 

غلامرضا تختی، کیهان ورزشی، دی‌ماه ۴۶

۴۵ سال از مرگِ غلامرضا تختی قهرمان کشتی ایران می‌گذرد اما هنوز هم در سالمرگِ او پرسشی به قدمتِ ۴۵ سال تکرار می‌شود. پرسش‌هایی که مرگِ رازآلودِ او در دی‌ماه ۱۳۴۶ را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد. روزنامه‌ها هنوز هم از «راز» مرگ او می‌نویسند و خبر آمده چندی دیگر قرار است کتابی دربارۀ او منتشر شود که فرضیۀ خودکشی او را تایید می‌کند. یعقوب حیدری نویسنده این کتاب که قرار است با عنوان «تختی در این کتاب قایم شده» منتشر شود، گفته: «من در این کتاب با مرور زندگی این ورزشکار از دوران کودکی‌اش که مصادف بود با حکومت رضاشاه پهلوی تا دوران جوانی‌اش که همزمان بود با حکومت محمدرضا پهلوی، به مقوله خودکشی این ورزشکار ایرانی پرداخته‌ام... بارها و بارها از او خواسته شد تا از سیاست کنار بکشد و او زیر بار نرفت... من به شدت معتقدم که خودکشی تختی، خودکشی سقراط‌‌ ‌وار بود. او با خودکشی خود در واقع شاه را کُشت.»

 

«قهرمانِ مردم» نامی برازندۀ او بود. هرچند از بسیاری از قهرمانان تاریخ ورزش ایران کمتر مدال گرفت و در سال‌های آخر جز «شکست» یادگاری در میادین ورزشی از خود برجای نگذاشته بود، اما وقتی شکست هم خورد روی دستِ مردم شهر به خانه رفت. ورزشکاری که از سالن‌ها و زورخانه‌های جنوب شهر [خانی‌آباد] به ورزش پا گذاشته بود و دل در گرو نهضت ملی داشت. قهرمانی که نه تنها در رقابت با خارجی‌ها برای ملتش افتخار آفرید که در سختی روزگار هم مردمانش را تنها نگذاشت و بسیاری او را با نهضتی بزرگ که برای یاری مردم زلزله‌زده بویین‌زهرا به راه انداخته بود به یاد می‌آورند.

 

غلامرضا تختی چنین جایگاهی داشت که وقتی خبر خودکشی‌اش در هتل آتلانتیک تهران دهان به دهان گشت و راهی به صفحاتِ نشریات گشود، کمتر کسی باورش کرد. کسانی که او را در قوارۀ قهرمانِ ملت دیده بودند، باور نمی‌کردند قهرمان خود دست به خودکشی بزند و آنچه نَقل رسانه‌ها و نُقل محافل بود خبر از «قتل» قهرمان به دستِ «بدخواهان» می‌داد، آنچنان که حبیب‌الله بلور، قهرمان کشتی ایران در اولین سخنانش پس از انتشار خبر مرگ تختی گفته بود: «به خدا قسم باور نمی‌کنم، این یک فاجعه بود. تختی سمبل ورزش ایران بود. اگر هم حقیقت داشته باشد که او خود را کشته است ولی بدانید او همیشه زنده است.»

 

 

ماجرای اختلافات خانوادگی و دوری از خانه

 

تختی از چهار روز پیش از مرگ به هتل آتلانتیک تهران رفته بود. دربارۀ دلایل این کار هیچ اطلاعات دقیقی وجود ندارد. برخی دلیل این کار و بعد از آن خودکشی تختی را اختلافات خانوادگی دانسته‌‌اند. این شایعه‌ای بود که هیچکس آن را رد یا تایید نکرد اما منتقدان در نشریاتِ‌ همان روز‌ها نوشتند که: «آخر اختلاف خانوادگی یک جور و دو جور نیست، هزار جور است... به علاوه کدام خانواده را سراغ داشته و دارید که در آن اختلاف وجود نداشته باشد؟ اگر قرار باشد همه و یا قسمتی از اختلافات خانواده منجر به خودکشی گردد، آن هم خودکشی سرپرست و بزرگ خانواده، دیگر خانواده‌ای نباید وجود داشته باشد... اگر قرار باشد همه از میدان دربرویم و جا خالی کنیم پس دیگر چه فرقی است بین افراد عادی و قهرمان جهانی؟»

 

زری امیری مستخدم هتل آتلانتیک اولین کسی بود که جسد تختی را پیدا کرد. او دربارۀ حضور تختی در هتل به روزنامه «آیندگان» گفته بود: «روز یکشنبه که به سر کار آمدم در تمام هتل صحبت از میهمان جدیدی بنام غلامرضا تختی بود. من او را خوب می‌شناختم و از مبارزات او در مسابقات جهانی مطلع بودم و به همین جهت تمام روز را منتظر بودم تا شاید زنگ اطاق آقای تختی صدا کند و من برای انجام کاری احضار شوم. سرانجام ساعت ۶ بعدازظهر زنگ اطاق ۲۳ به صدا درآمد و من مشتاقانه به اطاق «جهان پهلوان» رفتم.» تختی اما آن قهرمان مردم‌دوستی که مستخدم هتل انتظار داشت نبود. عصبی بود و مرتب در اتاق به این سو و آن سو می‌رفت: «بدون اینکه به سلام من جواب دهد، آب خوردن خواست و من هم برایش آب خوردن بردم.»

 

این روایت می‌تواند نشان‌ دهندۀ فشارهای عصبی تختی در روزهای آخر باشد، اما روایت متناقض دیگری هم از آن روز‌ها وجود دارد. مجله «تهران مصور» همان روز‌ها به نقل از جوادزاده قهرمان کشتی خبر از آن داد که تختی دوشنبه شب شام مهمان او بوده است. روایتی که هرچند اختلافات خانوادگی او را عامل خروج از خانه می‌داند اما نشانه‌ای از عصبیت و تمایل او به خودکشی ندارد: «ظاهر او چیزی را که حاکی از فکر خودکشی بود، نشان نمی‌داد. و حتی ظاهراً بیشتر از همیشه شاد و خندان بود. جوادزاده که از جریان قهر او از خانه خبر داشته به او اصرار می‌کند که دوتایی با هم بروند منزل و او آشتی کند و تختی با خنده می‌گوید من خودم تنها می‌روم و حتماً هم به منزل می‌روم. چون دلم برای بابک و شهلا تنگ شده و باید آن‌ها را ببینم و بعد خیلی آرام از آن‌ها جدا می‌شود ولی برخلاف قولی که داده بود به هتل می‌رود و در اطاقش به استراحت می‌پردازد...»

 

زری امیری دربارۀ چگونگی کشف پیکر تختی به «آیندگان» گفته بود: «در ساعت ۸ بعدازظهر روز یکشنبه تختی به دفتر هتل مراجعه کرد و قلم و کاغذ خواست و سپس بدون صرف شام به اطاقش رفت و ظاهرا خوابید، ولی ساعت ۷ صبح که من طبق دستور خودش برایش صبحانه بردم با وضع غیرعادی مواجه شدم... صورت تختی باد کرده و کبود شده بود و از گوشه لبانش شیار باریکی از خون به روی متکا خشکیده بود، من بلافاصله وضع غیرعادی را به اطلاع مدیر هتل رسانیدم و چند دقیقه بعد آمبولانس و مامورین شهربانی و دادسرا به هتل آمدند و در حدود ساعت ۸ و ۳۰  جنازه مرحوم تختی از هتل خارج شد...»

 

روزنامه‌های دولتی درباره مرگ تختی نوشتند: «غلامرضا تختی به خاطر اختلافات خانوادگی با همسرش شهلا توکلی و بر اثر خودکشی جان باخته ‌است. از انگیزه‌های ممکن برای خودکشی، مواردی چون ناکامی‌هایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی تختی نام‌ برده می‌شود.» بعد‌ها گفته شد که او یک روز پیش از مرگ، نزد وکیلی رفته و با تنظیم وصیت‌نامه‌ای وضعیت مختصر اموالش را مشخص و یکی از دوستانش [کاظم حسیبی] را به عنوان وصی خود تعیین کرده است.

 

 

لختۀ خون پشتِ سر تختی از چه بود؟

 

همان روزهای اول گفته می‌شد چند تن از دوستان تختی که هنگام شست‌وشوی او در غسالخانه حاضر بوده‌اند، متوجه لخته خونی پشت سرش شدند. برخی دیگر حتی از وجود حفره‌ای بزرگ در سر او حکایت می‌کردند. به نوشته «خراسان ورزشی»، چند سال بعد فرامرز خدادادیان خبرنگار روزنامه کیهان گفت: «موقع انتقال جسد از اتاق هتل آتلانتیک من آنجا بودم. ماموری که یک ‌طرف جنازه را گرفته بود دستش سر خورد. سر مرحوم به شدت به زمین خورد و آسیب دید. این علت‌ همان لکه‌های خونی بود که در غسالخانه روی سر تختی وجود داشت....»

 

سیدمحمد آل‌حسنی معروف به آق‌ممد که از دوستان بسیار نزدیک تختی به حساب می‌آید، در این باره می‌گوید: «اگر قضیه‌ای که خبرنگار کیهان گفته به فرض مثال درست هم باشد، پس چرا پشت سر مرحوم خونی بود و یک حفره عمیق وجود داشت؟ من خودم با انگشتانم آن را لمس کردم.» حسین شاه‌حسینی به نکته دیگری اشاره می‌کند: «جنازه در محل تشریح بود و روی آن یک پارچه سفید کشیده بودند. وقتی یکی از کارکنان ملحفه را برداشت گفتم چرا پشت سرش خونی است؟ گفت برای تکه‌برداری این کار را کرده‌اند.» روایت زیاد است. ناصر محمدی هم روایت می‌کند: «... جسد تختی را روی سنگ غسالخانه با سینه شکافته دیدم. مرده‌شوی به نام حاج عباس میرزا مراد مشغول شستنش بود. سر تختی را بلند کرد و من از پشت سرش خونابه را روی سنگ دیدم.» نبی سروری دوست نزدیک جهان‌ پهلوان در باشگاه پولاد هم به خوبی همه چیز را در خاطرش نگهداشته: «وقتی در غسالخانه او را می‌شستند من روی سرش آب می‌ریختم. دیدم از پشت سرش دارد خون می‌آید. سرش شکافته شده بود. مدام آب می‌ریختیم اما بند نمی‌آمد.»

 

نایب حسینی از دیگر دوستان تختی که در آن لحظات، نزدیک پیکر بی‌جان او بود، گفته: «وقتی رسیدم آنجا، دیدم پشت گردن و سرش سوراخ است. از دکتر طباطبایی رئیس وقت پزشکی قانونی پرسیدم این سوراخ چیست؟ او سکوت کرد. باز گفتم شما می‌دانید که او را کشته‌اند چرا دیگر شکمش را پاره کرده‌اید؟ دکتر طباطبایی جواب داد: من نمی‌دانم این حفره چیست. الان داریم به وظیفه خودمان عمل می‌کنیم...»

 

 

استدلال هواداران تئوری قتل؛ ناراضی‌ای که از میان رفت

 

با وجود فراگیر شدن خبر خودکشی تختی در رسانه‌های رسمی و نیمه‌رسمی، دیدگاه عمومی اما همچنان در حول و حوش قتل می‌گشت؛ قتلی که از سوی نهادهای امنیتی و در راس آن‌ها ساواک طراحی شده است. همین شایعات بود که مراسم شب هفتم درگذشت تختی را به میتینگی سیاسی تبدیل کرد. چهره‌های شاخص جبهه ملی و دیگر گروه‌های ملی‌گرای منتقد نظام شاهنشاهی در ابن‌بابویه شهر ری گردهم آمده بودند تا یاد همفکرشان را گرامی بدارند. گردهم آمدنی که به مذاق حکومت خوش نیامد و برهم خورد.

 

اما پرویز ثابتی از بلندپایه‌ترین مقامات امنیتی رژیم شاه که سال‌ها سمت معاونت امنیت داخلی ساواک را برعهده داشت، سال گذشته بعد از چهار دهه، با رد شرکت سازمان متبوعش در آنچه قتل تختی خوانده می‌شود، به صدای آمریکا گفت: «مثلا مرگ تختی که می‌گویند تختی را کشتند. تختی فردی بود که گرفتاری داشت و گرفتاری جنسی و ناتوانی جنسی و گرفتاری خانوادگی پیدا کرده بود و رفته بود سه روز در هتل آتلانتیک مانده بود و ظرف این سه روز رفته بود محضر و کاظم حسیبی از رهبران جبهه ملی را برای قیمومیت پسرش تعیین کرده بود. کسی که سه روز رفته در هتل مانده و برای بچه‌اش هم قیم تعیین می‌کند، یعنی چی؟ یعنی قصد دارد خودش را بکشد دیگر و خودش را هم کشت. بعد این‌ها می‌گفتند نخیر او را کشتند...»

 

این موضوع اما مورد پذیرش بسیاری از دوستداران تختی قرار نگرفت، چنان که بسیاری دیگر از ادعاهای ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» نیز از سوی افراد درگیر در ماجراهای مطرح شده به چالش کشیده شد. اما استدلال مخالفان رژیم شاه برای آنکه این ماجرا را به عنوان «قتلی حساب‌ شده» روایت کنند، چیست؟

 

«تختی از سال ۱۳۴۲ به بعد بار‌ها به ساواک احضار شد و و از نظر مالی در مضیقه قرار گرفت... اطرافیان شاه با ناکامی از نزدیک کردن او به دربار و حکومت، فشار‌ها را افزایش دادند. تختی حتی در مواردی از ورود به ورزشگاه‌ها منع می‌شد.» این را علی میرزایی سردبیر فصلنامه «نگاه نو» دو سال قبل در سالمرگ تختی نوشت. اما دلیل احضار تختی به ساواک چه بود؟ گفته می‌شد او بعد از کودتای ۲۸ مرداد، به یاری خانوادۀ زندانیان سیاسی شتافته و بسیاری از آنان را تحت حمایت خود قرار داده است. این دلسپردگی به مخالفان حکومت در مراسم هفتمین روز درگذشت دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی آشکار شد، آنجا که تختی به رغم هشدارهای ساواک، به همراه یک گروه چهل نفری از ورزشکاران ایران به احمدآباد رفت و به رهبر نهضت ملی ایران ادای احترام کرد. حسین شاه‌حسینی از بنیانگذاران نهضت مقاومت ملی و اولین رییس سازمان تربیت بدنی پس از انقلاب دربارۀ شرکت تختی در مراسم مصدق می‌گوید: «با وجود محاصره کامل احمدآباد توسط ماموران حکومتی او به محل تدفین مرحوم مصدق می‌رود که البته این کار تختی هم باعث وحشت حکومت شده بود چرا که اگر مردم باخبر می‌شدند که تختی در مراسم حضور دارد از روستا‌ها و اطراف برای دیدن تختی سرازیر می‌شدند و فضا شلوغ‌تر می‌شد، از این رو او را به شدت و با واهمه از مراسم دور کردند.» تختی یک بار که از سوی رییس سازمان تربیت بدنی وقت از او خواسته شد برای بازدید از شاه اقدامی بکند، گفته بود «با کسی که با دکتر مصدق چنین می‌کند و منافع ملی را از بین می‌برد حتی نباید حرف زد...»

 

 

خودکشی از «تختی مذهبی» بعید است

 

از این گذشته، بسیاری مساله خودکشی تختی را به دلیل اعتقادات مذهبی او رد می‌کنند. از آن جمله جلال آل‌احمد نویسنده مشهور ایرانی بود که سال‌ها قبل دربارۀ مرگ تختی نوشت: «... از آن همه جماعت هیچکس حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی‌کرد. آخر جهان پهلوان باشی و در بودن خودت جبران کرده باشی نبودن‌های فردی و اجتماعی دیگران را و آن وقت خودکشی کنی؟ این قهرمان که خاک «خانی‌آباد نو» را خورده بود هرگز به ناامیدی نمی‌اندیشید؛ آخر امید یک ملت بود، ملت ایران... او مبنا و معنی آزادگی و بزرگی است...»

 

بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ که بسیاری از اسناد ساواک به دست نیروهای انقلابی افتاد، هیچ مدرکی دال بر دست ‌داشتن ساواک در مرگ وی و یا قتل او پیدا ‌نشد. با این حال نزدیکی محل هتل آتلانتیک به یکی از ساختمان‌های متعلق به نهادهای امنیتی نگذاشت این گمانه به کلی رد شود.

 

بابک تختی تنها فرزند این قهرمان ملی، که درباره مرگ پدرش تحقیقاتی کرده، می‌گوید در مورد درستی هیچ یک از دو احتمال (خودکشی یا قتل) به نتیجه‌ای قطعی نرسیده است و گفته بود «مساله مهم نه چگونگی مرگ تختی، که زندگی اوست.» با این حال بسیاری دیگر از جمله علی حاتمی کارگردان فقید ایرانی که آخرین پروژۀ سینمایی ناتمام خود «جهان پهلوان تختی» را به راز قتل این قهرمان ملی اختصاص داده بود هم تحقیقاتی را در این زمینه انجام دادند که به چیزی جز ابهامی که بابک تختی به بن‌بست آن خورده بود، نرسیدند.

 

حسین شاه‌حسینی از جمله افرادی است که نه قتل و نه خودکشی، هیچ‌یک را محتمل نمی‌داند. کسی چه می‌داند. شاید آنچه او می‌گوید، درست باشد: «او انسان معتقدی بود اما احتمال سکته مغزی بر اثر فشار روحی و روانی را می‌توان داد. او شاید در هتل آتلانتیک سابق و هتل استقلال امروز سکته کرده بود...»

 

 

منابع:

 

آرشیو روزنامه آیندگان، ۱۸ تا ۲۰ دی‌ماه ۱۳۴۶

آرشیو مجلات خواندنیها و تهران مصور، دی‌ماه ۱۳۴۶

دوست دارید مرا بشناسید، دست‌نوشته‌های تختی، مجله کیهان ورزشی، ۲۳ دی‌ماه ۱۳۴۶

مصدق کشتی‌گیران، گفت‌وگو با حسین شاه‌حسینی، روزنامه شرق، دی‌ماه ۱۳۹۰

تختی خودکشی کرد، گفت‌وگوی صدای امریکا با پرویز ثابتی، تاریخ ایرانی، ۲۴ بهمن‌ماه ۱۳۹۰

وقتی رییس پزشکی قانونی هیچ چیز نمی‌دانست، خراسان ورزشی، ۱۷ دی‌ماه ۱۳۹۱

«غلامرضا تختی در این کتاب قایم شده» و ادعای خودکشی تختی، ایسنا، ۱۷ دی‌ماه ۱۳۹۱



عناوین یادداشت ها 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.